فرانسه روی میز

ما هنوز هزار بار دیگر از نو متولد خواهیم شد و با هم بخواب خواهیم رفت...

فرانسه روی میز

ما هنوز هزار بار دیگر از نو متولد خواهیم شد و با هم بخواب خواهیم رفت...

خانه متروکه

غصه که از حد می‌گذرد راهم را به اینجا کج می‌کنم، 

آرام می‌آیم کنار وبلاگم مینشینم و سرم را می‌گذارم روی‌ زانوهایش او هم یک شانه برمی‌دارد همینطور که موهای مرا شانه می‌کند میگوید: بگو مادر... بگو 

من هم می‌گویم... 

دو روزی هست که آرام نیستم تمام فکرهای منفی از مسافرت برگشته‌اند... احساس می‌کنم تنها ترین آدم روی زمینم در صورتی که می‌دانم هراربرابر تنهاتر از من هم هست، از هر فرصتی برای انزوا استفاده می‌کنم... از همه فرار می‌کنم چرا که انگار در کنار هیچکس آرامش ندارم... 

برگشتم و حرف‌های گذشته را خوانده‌م، به او قول داده بودم همیشه اینجا بنویسم تا چیزی برای خوانده شدن داشته باشد،

حکم قول‌های گرفته شده فراموش شده چیست؟

من همین خانه متروکه‌م...

یک زن

روبروی آشپزخونه نشستم، دارم ناهار رو آماده می‌کنم به این فکر می‌کنم که خیلی دیره و اینکه جمله استراحت کن حالا یه چیزی می‌خوریم هم نمی‌تونه همیشه ناهار رو آماده کنه... به دردی که توی جونم پیچیده و ازش حرف نمی‌زنم فکر می‌کنم...

به آشپزخونه نگاه می‌کنم و به خودم فکر می‌کنم، به آشپزخونه نگاه می‌کنم و به تمام زن‌های دنیا فکر می‌کنم...

فکر می‌کنم یک زن باید توی دنیا حواسش به خیلی چیزا باشه... به آشپزخونه... به ناهار و شام و صبحانه... به به موقع خوردنشون و ارزش غذایی هر وعده... به تمیز و مرتب بودن خونه... شستن ظرف‌ها... جارو زدن... همه کارهایی که باید ذره ذره انجام بشن... که اگر نشن تلنبار میشن و در شرایط سخت تر باید انجامش داد... به مهمون‌ها... وقتی میان و باید به موقع پذیرایی بشن و همه‌چی به موقع مهیا بشه و بهشون تعارف بشه... به همه کارهایی که باید گفته بشه تا انجام بشه... به تموم کارهایی که باید قبل از اتفاق افتادن مسئله‌ای بهش فکر کنه... باید حواسش باشه پریود بشه و اگر دیر شد یا مشکلی پیش اومد خودش یه فکری بکنه و یه اقدامی بکنه... به اینکه پول در بیاره و یه جورس وسط تمام مشغله‌ها گلیم خودشو از آب بکشه بیرون و کمکی باشه برای شریک زندگیش... به اینکه باید حواسش به شریک زندگیش باشه... که چی دپست داره و چی براش خوبه... که وقتی ناراحته چطور سر حالش بیاره ... که وقتی عصبانیه چی بگه که اوضاع رو بهتر کنه... باید حواسش باشه در هر لحظه‌ای... در هر شرایطی... حتی موقع رانندگی... حتی وقتی ناراحته ... حتی وقتی مریضه... حتی وقتی همه دنیا براش علامت سواله... حتی وقتی حواسش نیست... باید حواسش باشه به خانواده‌ خودش به نیازهاشون و شرایطی که خودشونو توش قرار میدن... باید حواسش باشه به دوستاش... باید حواسش باشه درست رفتار کنه... درست بخنده و درست حرف بزنه و درست غذا بخوره... درست کلماتشو انتخاب کنه.‌.. باید حواسش باشه هرکاری رو درست انجام بده ... باید هرچی بهش می‌گن در همون لحظه بفهمه... باید حپاسش باشه مطالعه کنه و فکرشو پیرایش کنه اما نه در حدی که با چیزی مخالف باشه یا خلافی بخواد انجام بده... یه زن باید با فرهنگ و دانا و موثر باشه نه در حدی که فکر و عمل مستقل خودشو داشته باشه... یه زن باید درست زن باشه...

یه زن باید خیلی حواسش باشه...

کاش میشد از زن بودن استعفا داد یا از توی این دنیا بودن!

شب وحشتناکی که روزش نتیجه ش سردرد و اعصاب مزخرف باشه رو چیکار میشه کرد!؟

زانودرد نگرفتی بفهمی چی می گم مادر!

احساس می کنم حرای توییترمو میارم اینجا :)))

تو توییتر دیگه نمیشه حرف زد بابا البته اون یکی اکانتم هست که بعد از طرد شدنش دیگه حس خوبی بهش ندارم...

هیچکس نفهمید من همیشه غمگین بودن...

من اول چسناله بودم بعد دست و پا درآوردم اصلا...

خمیازه می کشم و فکر میکنم چی بنویسم چرا که مادامی که بنویسم حرفی برای گفتن نخواهم داشت و بی نیازم از گوشی برای شنیدن

خسته م از زندگی کردن و زنده بودن... این همه هیاهو برای چه؟ هیچ

هر شب که می خوابم با این فکر می خوابم چه خوب میشه فردا بیدار نشم...

آدمی که اینقدر ناله می کنه باید جرات داشته باشه که کاری رو که باید بکنه که من ندارم!تف!

به هرحال فردا نوبت مشاوره ست... امیدوارم باعث خنده نباشه مشاور فردا...

اگر عاقل باشم البته!

مرا عقلی اگر می‌بود کی این کار می‌کردم

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

محتشم کاشانی

چرا به من که میرسه همه خودشونو تو اولویت قرار میدن!؟

شاید همه این اتفاق‌ها باعث بشه تو تصمیمم مصمم‌تر بشم و واقعا بهش عمل کنم... شاید...

به هر‌ آن کجا که باشد...

حواس مبهم

با هزار اما و اگر و چرا و نمی تونه کاری بکنه برای یک جلسه مشاوره وقت گرفتم، بالاخره باید بر این حس خود همه چیز فهم پنداری غالب می شدم.

مود الانم اینه: وقتی گوشی(دوستی) برای شنیدن حرفات نداشته باشی پول میدی و گوش(دوست) رو اجاره می کنی!

پ.ن: اگه موقتا همه چیز خوب شد دلیل بر عمیقا خوب شدنش نیست!