فرانسه روی میز

ما هنوز هزار بار دیگر از نو متولد خواهیم شد و با هم بخواب خواهیم رفت...

فرانسه روی میز

ما هنوز هزار بار دیگر از نو متولد خواهیم شد و با هم بخواب خواهیم رفت...

چرا می‌خوام بنویسم!؟ 

شاید تصمیم دارم خودم رو بازخواست کنم. شاید می‌خوام بهونه‌ای داشته باشم برای اینکه کاری انجام بدم و یا شاید خیلی حرفایی که نمی‌تونم بگم رو در لفافه به معشوق بزنم!؟شایدم می‌خوام فخر بفروشم...

هر چی هست، چند روزه دارم بهش فکر میکنیم، چرا می‌خوام این کار رو بکنم؟ تنها چیزی که می‌دونم اینه که قبلا هم نوشتن من رو از روزمرگی نجات داده پس اینبار هم می‌خوام به نوشتن متوسل بشم. 

سال اول، سوم دبیرستان یا پیش دانشگاهی بودم که از دل کلماتی که می‌نوشتم خودمو کشیدم بیرون و یه جای زندگی دوباره توی کلمات فرو رفتم و فکر میکنم شاید باید دوباره خودمو هل بدم که از نوشته‌هام بزنم جلو نه اینکه پشتشون حرکت کنم.

از بیهودگی و روزمرگی‌های خودم خسته‌م و دنبال راهی می‌گردم که بتونم خودم رو بهتر کنم! 

می‌خوام از نیاز درونی آدمی به شوآف استفاده مثبت بکنم.

اگر این بار هم موقت باشه هر چقدر طول بکشه به اندازه یک سال هم اثر کنه من راضیم.

باید از هیچ تلاشی دریغ نکرد. از هرجای زندگیم که گم شدم سعی کردم خودمو پیدا کنم، اسمشو میذارم تلاش هزار و یکم :) 

من در حرف زدن اصلا خوب عمل نمی‌کنم اما نوشتن همیشه برام راحت‌تر بوده

هر روز کار جدیدی انجام بدم که بهونه‌ای برای نوشتن داشته باشم. :)

امیدوارم بتونم اوضاع رو بهتر کنم یا حداقل بتونم خودمو امیدوارتر کنم...

پ.ن: نمی‌گم امروز چی شد و چی گذشت، نمی‌گم بد بود اما نمی‌گم هم که خوب بود...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.